زیباترین آرزوی ما،حسین جان مازیباترین آرزوی ما،حسین جان ما، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

خدا جوونی ،نی نی مو نو فرستاد..

سلام برحسین(ع) عزیز زهرا(س)

***السلام علیک یا أباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین وعلى علی بن الحسین وعلى أولاد الحسین وعلى أصحاب الحسین..***   "فرقی نمی کند در کجای قرن چندم ایستاده باشم ! مهم این است که من همچنان رعیتم و تو اربابی یا حسین …" دوستای عزیز..عزاداری هاتون قبول درگاه حق ان شاالله..تو این روزا تو عزاداریاتون وقتی اشکای پاکتون از چشاتون میچکه  ما رو توو دعاهاتون فراموش نکنین..التماس دعای فراوون..  
11 آبان 1393

ب خاطر اومدنت ی دنیا ممنون توام...

"خیلی خوشحالم از اینکه تو ب دنیا اومدی تو.." خدارا هزاران بار شکر که فرشته شو که امانت داده ب یکسالگی رسید..الحمدلله رب العالمین.. پارسال توو همچین روزی، مهمون توو دلم اومد تویه ی بغلم..و چقد خوب بود..همین که توو اتاق عمل صداشو شنیدم..همین که یهو خوابیدمو وقتی بیدارشدم مامانم ی فرشته کوچولو توو بغلش بود با ذوق داشت بهم نشونش میداد..ب معنای واقعی فرشته..حسین شد یدونه ما و تا الان داریم شکر میگیم خدارو ب خاطر مهربون بی حدش..درسته گاهی برای حرکاتی ضریفی که توو دلم داشت دلم تنگه میشه..برای جا خالیش توو شکمم که وقتی از اتاق عمل درومدم واقعا دلم براش تنگ شد.. خداروشکر خیلیا جشن تولد حسین رو یادشون بود چه پیامکی چه تلفنی چه با کامنت ...
23 مهر 1393

نسیم عرفه

از مناجات و نسیم رمضان دور شدم... لازمم بود نسیمی ز هوای عرفه.. دعاهاتون توو این روز قشنگ ان شاالله که مقبول افتاده باشه.. امروز تولد قمری حسین من بود و بسیوووووووووووور امروز من خوشحال بودم.. ممنون از دوستانی که یادشون بود..مری جون و مامان هادی جون...بوس..بوس و البته مامان خودم که دم اذان ظهر زنگ زد و یاد پارسال و زنده کرد..یادش بخیر پارسال همچین روز البت ب قمری: دم اذان ظهر رفتم توو اتاق عمل و انتظارم خیلی طول نکشید و یهو صدای قشنگ پسرم از اونهمه استرس  نجاتم دادم.. خدایا شکرت..شکرت...بی نهایت شکرررتتتتتتتتت خدایا هنوز محتاج مهربونیاتم.. یا حسین همیشه گدای درگاه توام...خوشحالم پسرمم اسمشو از شما بزرگوار وام داره.ان شاالله ره ...
12 مهر 1393

تاخیر نوشته

اول از همه اومدن ماه قشنگ پاییزو بهتون تبریک میگم..ماه مهربونیها ماه خاطره ها ماهی که از پارسال من بیشتر عاشقش شدم بعله ماهی که تولد ی سالگی پسرم توو اونه..تو ذهنم ی پست عالی برا پاییز میساختم اما با سرمایی که خوردم همش پرید و الان با حال نزار دارم براتون پست میزارم ..بعله پاییز برام سرما خوردگی آورده سوغات..یهویی اینجا هوا سردشده و مام ناغافل سرما خوردیم.. بعدش با تاخیر یازده ماهگی گل پسر مبارک ..دیگه پسرکم داره ب لطف خدا بزرگ میشه..چهار دست و پا رفتنش کم شده و بیشتر دلش میخاد راه بره..رو پاهاش مدت طولانی میشینه .قوربونش برم که دیگه چهار دست و پا رفتنش انگاری تبدیل ب خاطره ها داره میشه.دندونم در اورده اونم 4 تا..2تا بالا 2تا پایین..تق تق ا...
7 مهر 1393

دو رقمی مامان

عزیزم من ،گل من "ده ماهگیت "مبارک.. ماههای عمرت دو رقمی شدن پسر عزیزم ان شاالله همیشه سالم و سلامت باشی گلکم.. دوستت دارم پسر نازم.. سه چهارروز قبل تولد ده ماهگی حسین ی  گیلان گردی داشتیم..با خانواده ی شوشو..خوش گذشت خداروشکر..حسین حسابی آقا بود اصلا اذیت نکرد..ی پسر خوب بود که همه همسفرا آقا بودن حسین و تایید کردن..ان شاالله همیشه اینجوری خوش سفر بمونی عزیز دلم.. از کارات بگم عزیزم که: پسر گل ما،درست در ده ماه و یک روزگی  4و5قدم ب تنهایی برداشت و مارو ذوق مرگ کرد..حسابی شیطون و خواستنی شده هزار ماشاالله..عروسکا اسباب بازیا و کنترلا رو میبره زیر مبل میندازه .بعد با سعی فراوون درشون میاره..برا خودش بازی میکنه.ینی هر ا...
29 مرداد 1393

ازت مچکرم آرامش من

به نام خدا.. سلام دیره اما هنوزم عشق و دوست داشتنم به همون اندازه ی ورود به نه ماهگیش زیاده..آره نه ماهگیت مبارک حسین جان..پسر نازم نه ماه تووی دل مامان بودی و الان چقدر من خوشحال و خوشبختم که نه ماهمم توو بغلم بودی ..پسرم دیگه باید پست ده ماهگیت رو میزاشتم که دلم نیومد از نه ماهگیت بگذرم..این دوماه هرروز پسرم پیشرفت داشته و مامان و عاشق خودش کرده... روزامون با شیطنتای حسین شروع میشه و زندگی و انرژی رو ب خونمون میاره..ی حسی آورده فسقلی با خودش که قبلا تجربه نشده بود..خدا قسمت همه منتظرا کنه ب حق دل پاک تموم این فرشته های کوچولو..با خنده هاش شوق زندگی ب ما میده..عشق میکنم وقتی میبینم زندگیم دیگه مثل سابق نمیتونه رو نظم باشه و این باعثش ی مو...
18 مرداد 1393

شعبان که به نیمه میرسد آقا جان ما تازه به یادمان می‌آید هستی

سلام سلام..بازم یک ماهه شد گذاشتن پست جدید.. با ی کم تاخیر ولی با همون ذوق و شوق و خوشحالی نیمه شعبان مبارک..ان شاالله که امسال سال ظهور امام عصر (عج)باشه..ان شاالله..عنوان پست امروز به شوق ایشون و بیاد ایشون ثبت میشه.. و اما..پسر شیرینم هشت ماهه شد..هشت ماهگیت در پناه امام هشتم و امام زمان.. که دقیقا روز ولادتشون ینی نیمه شعبان پسر نازنینم هشت ماهه شد.. و وارد نهمین ماه از ورودش به این دنیای خاکی شد..القصه ی این روزا:روز نیمه شعبان کلی شربت و شیرینی خوردیم از این ور و انور. رفتیم حسینه محل مامانم اینا مولودی داشتن خیلی خوب بود اما وسطاش حسین گریه کردو اذیت و اصلا نفهمیدم چی شد خوابش میومد بچم.. به لطف خدا داره روزا تند تند میگذره و حسین ...
26 خرداد 1393

اردی بهشت

با نام خدا.. "آشوب همان حس غریبیست، که وقتی به لبهای تو لبخند نباشد دارم" خیلی وقت بود شعر ننوشته بودم..خب بازم طولش دادم نوشتن پست جدیدو.. پسرم هفت ماهه شد..درست روز ولادت حضرت علی..ان شاالله آقا خودشون نگهدار تمام نی نی ها باشه.. پسرم وارد هشت ماهگی شد..به لطف خدا داره بزرگ میشه و شیطون..حسابی شیطون.. داره روزامون تند و تند میگذره و من گاهی گم میشم توو لظه ها.. پسرک شیرینم داره هر لحظه من و بیشتر مادر میکنه.. روز مادر امسال به معنای واقعی کلمه مادر بودن رو درک میکردم..میدونم هنوز جا دارم و هنوز باید یک عالمه راه طی کنم تا بتونم خودمو لایق این کلمه بدونم..اما برا دل خودمم میگم که منم مادر بودم امسال.. چه ذوقی..چه ذوقی..و ...
27 ارديبهشت 1393

بعدمدتها+تبریک عید+نیم ساله شدن پسری

سلام خدمت دوسای گلم...خوبین..با کمی تاخیر ولی به همون تازگی سال نوتون مبارک.. ان شاالله این سال جدید پر از خیر و خوبی و برکت و سلامت باشه براتون..ما بالاخره بعد از مدتها آپیدیم... با ی عالمه حرف نگفته که نمیدونم از کجا بگم خیلیاشونم همین که شروع کردم به تایپ از یادم رفت همچین آدم نابغه ایم من.. خوبین خوشین سلامتین؟الهی شکررر.. مام خوبیم خب بریم سر وراجی..ببخشین هول هولی مینویسم شاید ی کم مبهم باشه. به فاصله این دوماه دوری دو ماه پسرم بزرگتر شده..دوماهی که عین برق گذشت..اصلا باورم نمیشه دوماهه که چیزی ننوشتم.. اسفند ماه که کلا وقت نداشتم خونه تکونی با وروجک فسقل واقعا سخت و زمانبربود.. امسال ی سبزه کوچولو موچولو برا حسین سبز کر...
24 فروردين 1393