ب خاطر اومدنت ی دنیا ممنون توام...
"خیلی خوشحالم از اینکه تو ب دنیا اومدی تو.."
خدارا هزاران بار شکر که فرشته شو که امانت داده ب یکسالگی رسید..الحمدلله رب العالمین..
پارسال توو همچین روزی، مهمون توو دلم اومد تویه ی بغلم..و چقد خوب بود..همین که توو اتاق عمل صداشو شنیدم..همین که یهو خوابیدمو وقتی بیدارشدم مامانم ی فرشته کوچولو توو بغلش بود با ذوق داشت بهم نشونش میداد..ب معنای واقعی فرشته..حسین شد یدونه ما و تا الان داریم شکر میگیم خدارو ب خاطر مهربون بی حدش..درسته گاهی برای حرکاتی ضریفی که توو دلم داشت دلم تنگه میشه..برای جا خالیش توو شکمم که وقتی از اتاق عمل درومدم واقعا دلم براش تنگ شد..
خداروشکر خیلیا جشن تولد حسین رو یادشون بود چه پیامکی چه تلفنی چه با کامنت تبریک گفتند و بسیاااااار خوشحالم کردن..
امروز بعد ازظهر برا پسری جشن گرفتیم..توو تولد یکسالگیش پسرم راه میرفت، می دویید، جیغ میزد، عاشق بادکنکا شده بود..ب پیشواز مهمانها میرفت ...
4تا هم دندون داره فعلا..ان شاالله فردا برا قد و وزن و واکسن یکسالگیش میبرم امروز نبردم گفتم یهو تب میکنه یا بهونه میگیره تولدش خراب میشه..تولدش زیاد تم دار نبود ولی سعی کرده بودم بیشتر کارو ب طرح رنگین کمون در بیارم خوب بود..ولی زیاد راضی نبودم..
خداروشکر خوب بود همه چی فقط حسین سر فوت کردن شمعا و دادن کادوها گریه کرد و اذیت درست زمان اوج جشن..تو جشن اش دندونیش هم این کاروکرد..ینی همچین پسریه حسین..ب هرحال خوب بود خداروشکر..عمه ها عمو و دایی و خاله و مامان بزرگا مهمون جشنمون بود.و همچنین بهارک و فاطمه کوچولو..
مهمونا اول با چایی و شکلات و میوه پذیرایی شدن..بعد کیک و بعدشم عصرونه ساندویچ بود..
الانم خیلی خسته ام..ان شاالله ب زودی با عکسای تولد آپ میکنم دوباره..
***شکوفه جون مامان پانی و مانی نتونستم براتون کامنت بدم تولد پانته آ جون هم مبارک ان شاالله 120 ساله شه.. زیر سایه ی شما..
***مامان هادی جون تولد گل پسرت هادی جونم هم مبارک ان شاالله زیر سایه شما و باباجونش صدوبیست ساله شه..برا شما هم نتونستم کامنت بدم..
***ثمره ی مهربونم ان شاالله ب زودی قسمت تو بشه این روزای شیرین..ان شاالله