زیباترین آرزوی ما،حسین جان مازیباترین آرزوی ما،حسین جان ما، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

خدا جوونی ،نی نی مو نو فرستاد..

خانوووم کدبانو!

1391/11/9 16:45
نویسنده : معصومه
769 بازدید
اشتراک گذاری

"در هیاهوی زندگی دریافتم که چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم چه غصه هایی که فقط فقط باعث سپیدی مویم شددر حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود.دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود و اگر نه نمی شود.کاش نه میدویدم ونه غصه می خوردم..."
سلام..سلامممم...خوب بیدین؟خوش بیدین؟خداروشکرررررر..یه عالمه حرف دارم اما نیدونم چی بگم اول از همه ولادت حضرت محمد و امام جعفر صادق رو بهتون تبریک میگم..امیدوارم توو این شب و روز قشنگ هرچی دلتون میخواد خدا به خاطر وجود این دو بزرگوار بده...ان شاالله..راسی منم دعا کنین هاااا..
دیشب مهمون داری کردم شدیییییید.زنداداشمو پاگشا کردم..مامان جونی اینا و خواهرم اینا رم دعوتیدم..جایتان خالییییییی فسنجون و ماهی شکم پر درستیدم....ماهی انقد خوشمزه شده بود که نگو.خوشمزهاضافه شدن سه تا مهمون ناخونده باعث شد خیلی هول هولی بشه و نتونم عکسی از تزیین زیبای ماهی بندازمو براتون بزارم..البت تزیینشم کار خود هنرمندمان بیدددددد..خجالتاین سه مهمان ناخونده دختر عموی بابا بهمراه شوهر و پسرش بودن..که قسمت شد بیان خونه ی ما و در خدمتشون باشیم..البته یه تقلبی هم کرده بودم مامان جونی فسنجونو درستید عینکو آورد آخه من بلد نیستم بپزم.تعجبدلمم میخاست شامو فسنجون داشته باشم که مامانی زحمتشو کشید...حالا بگو این چه پاگشایی شده..مامان جونی خواهری و حتی زنداداشی گلم خیلی زحمت کشیدن و واقعا دستشون درد نکنه.ولی خودمونیم هلاک شدم...خیلی خسته شدم..تا دیروقت داشتم جمع و جور میکردم صبح زودم پاشدم رفتم باشگاه.این خانم مربی مهربونمون هم حسابی مارو دوندو نرمش داد بدتر خسته و هلاک شدیم و فکرکنم در این دو روز حسابی وزن اضافی بدنمان آب شده و مانکن شدیمم..خیال باطلفکر نکنم چیزی باشه که بگم فقط اینکه خدارو شکر به خاطر همه ی روزاش مخصوصا دیروز و امروزش...مهمونی خوب برگزار شد و الان داره یه بارون قشنگ و نم نم میزنه.هوا عالییییییه..خداروشکر..خنکم هست..دیگه به به ..
دل تنگی نوشت:خداجون دیشب جای نی نیم خیلی خالی بود.پس کی نی نی مو می فرستی خدای مهربونم؟ نمی گی بهم؟...... و هو ارحم و اراحمین!
**همسری گلم ممنون به خاطر همه چیز..بی نهایت دوستت دارم..ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

فاطمه سادات مامان نی نی کوشولو
9 بهمن 91 18:34
ایول خانم کدبانو
خوب شد قبل اینکه نی نی بیاد مهمونی پاگشارو گرفتی چون اگه بیاد دیگه حالشو نداری حتی واسه خودت یه چیز درست کنی باید هوا بخوری یا تلپ شی خونه مامان جون مث من!


بعللللللله...ما اینیم دیگه..فکر همه چی رو کردم..
نانا و نینی جون
9 بهمن 91 23:18
سلام
خدایی که اون بالا بالاهاست میدونه چطور دلتو شاد کنه
عزیزم قربون دلت بشم
میدونم دلت خیلی پاکه امیدوارم به زودی زود دلت با یه هدیه شاد بشه در این شب پر از فرشته ها و عظمت خدا
لینکت کردم اباجی نازم


سلام..آره مطمئنم روزی که زیاد هم دور نیست خدا دل همه ی ما هارو شاد میکنه عزیزم..به امید اون روز..
مامان ماني مسافر كوچولو
10 بهمن 91 10:58




چطوری عزیزم..مانی خشملم چطوره؟
مامان عاطفه
11 بهمن 91 0:05
سلام خانم کدبانو...غذاهای خوشمزه درست میکنی عکسم بگیر ما هم تزئینشو ببینیم و کیف کنیم.
انشاالله همیشه روزهای خوبی داشته باشی و پر از شادی کنار همسرت و در آینده ای نزدیک کنار نی نیت زندگی کنی...


سلام...ممنون گلم..ان شالله..
شیدا
11 بهمن 91 13:32
ای فخر فروش


بعلللللله ]
مامان ماني مسافر كوچولو
11 بهمن 91 19:19



اینام تقدیم شما و مانی جان با عشق تمام..
مری
12 بهمن 91 12:02
به بهههههههههههههههههههههههه
دهنمون آب افتاد من ویارم ماهیه معصومه جان...
گفتم که بدونی دیگه اینقد هنر ریزی نکنی چون ممکنه ویار یکی مث من درد سر ساز بشههههههههههه
میخاممممممممممممممم از اون ماهی شکم پررررر


واااااایی عزیزم شرمنده..تورو خدا دلت نخواد..اصلا خوشمزه نبوداااا!!!!نیست که یه سریا موقع حاملگی از ماهی بدشون میاد با خیال راحت نوشتم خووو..
فاطمه سادات مامان نی نی کوشولو
12 بهمن 91 12:59
رمز قبلیه خصوصی گذاشتم


ممنون عزیزم..
مامان عاطفه
12 بهمن 91 18:48
کجااااااااااااااااهی معصومه جوون.


دل من بدجور گرفته؟تو رو چی شده؟