ادامه ی پست قبلی
راستی یه چیزو رو ننوشتم برات نی نی موچولوی خودم.امروز که طبق روال هر روز زوج دیگه که مامانیت میره باشگاه با خاله جونیت رفتیم.یه خانمی هم بود که خیلی وقت بود نمی اومد باشگاه با دوستش.امروز دوستش اومد ازش سراغ اون خانمه رو گرفتیم گفت حامله شده دیگه نمیاد.وای مامان و میدیدی یه حالی شدم.اولا که خوشحال شدم یکی داره مامان میشه.دوما مامانم نی نی های مردم و نگاه کن.خب تو هم زود بیا دیگه..اصلا نمیدونم این روزا چه خبره.همه دارن مامان میشن الا من.دوستای خودم دبیرستان و دانشگاه.دوستای نی نی وبلاگیم همین خانمی که می اومد باشگاه فامیلای دور و هم محله ای ها. وااای که چه قد نی نی..ماشاالله.ان شاالله همه شون سالم صحیح باشن و بدنیا بیان ولی خب دل منم میگیره دیگه.پس تو کی میخای بیای عزیزدل من.بابایی هم کمکم هی سراغتو میگیره..همش منتظره.. لااقل به خاطر بابا.. نی نی قول که تا قبل عید بیای توو دلم زوده زود..باشه قند عسلم..