باز باران
"پرده را کنار میزنم.باران خودش را میزند به شیشه.من خودم را به آن راه..."
سلام نی نی گومولوی مامانی که نازش اینقدر زیاده که این ماه هم نیومد و مامان و یه کوچولو!!! ناراحت کرد.از دیروز یه باروون قشنگ داره نم نم میزنه..هوای اینجا گرفته...هوای دل منم..نمیدونم چرا...شاید خاصیت روزای پاییزه.شایدم بخاطر این که مامانیت زاده ی این فصل افسونگره...آره مامانی یه بیست روزی به تولد بیست و سه سالگیه مامانیت مونده و مامانیت خیلی دلش میخاست این تولدش تو بودی..نمیدونم میشه بشی...؟مامانی خیلی خیلی دوستت داره و منتظرته..باباییتو که دیگه نگو...
ماه محرمه مامانم..ماه حسین(ع).ماهی که هیچ دیده ای از یاداوری مصائب حسین نمیشه که تر نشه..البته توفیق هم میخاد..
مامانم میخوامت شدیییییییییییییید...
به امید آنکه آن مهربان دوست چه خواهد..
وااای...صدای اذان مرحوم موذن زاده...پاشم...انگار خدا الان نزدیک تره...همه ی نی نی وبلاگی ها توو یادمین...