سه ماهگی گل پسری
بنام خدای مهربون...
امروز سه ماهگیه گل پسرم..مبارکش باشه..ان شااالله همیشه ی همیشه سالم و سلامت باشه .. البته همه کوچولوها..فرشته های روی زمین... پسملی من قند عسلم سه ماهگیت مبارک..جیغ دست هورااااااا
ی کم خسته ام..حسابی با حسین جان مشغولم و کمتر وقت میکنم بیام اینجا...
گاهی که شدید دلم برای نی نی وبلاگیا تنگ میشه میام تند تند خاموش میخونمتون..
تند و تند تا حسین خوابه اطلاعات این چند وقته رو بدم..
خداروشکر به لطف دعای شما دوسای عزیزم حلقه ی ختنه ی پسرم روز چهارم افتاد و منو حسابی خوشحال کرد.اما خب فرداش سرفه های وحشتناکش شروع شد و ی فاز جدید از وظایف منم شروع شد.. واکسن دو ماهگیش خداروشکر زیاد اذیت نکرد.فقط ی کم دد داشت و تبم نکرد خداروشکر..
پسرم ماشاالله بزرگ شده..سرو صداهاش بیشتر شده.آآا و بووو و قلقلکشم میدی با صدای بلند میخنده..حسابی هم شکمو شده. تا فرصت گیر میاره دستشو میکنه توو دهنش و ملچ و مولوچ راه میندازه..پتوشو و خلاصه هرچی دم دستش باشه سریع میفرسته دم دهنش..
خوابشم خوب شده و شبا ساعت 4 یا 5 صب پا هم نمیشه با صدای ملچ و مولوچ دسش من بیدار میشم و شیرش میدم بعد میخوابه تا 8 یا 8 و نیم.اما خب روزا خوابش کمه.البته اگه سیر بشه میخوابه ها..چند باری مجبور شدم بهش شیر خشک بدم..بزرگ شده وروجک انگاری شیرم سیرش نمیکنه..توروخدا دعا کنین شیرم زیاد شه بچه ام شیر خشکی نشه..خیلی بخاطر این موضوع این روزا درگیرم.. دیگه اینکه پسر خنده روی من حسابی دلبری میکنه و ماروعاشق خودش.. بابام و مامانم که عاشقشن..همش حرف حسین توو خونه شون..نیس نوه اولشون هم هس...
حسابی هم که از قافله عقب افتادم تولد سه سالگی نی نی و بلاگ شد و هیچ کاری براش نکردم..از همینجا میگم نی نی وبلاگ عزیز تولد سه سالگیت مبارک..همیشه پایدار باشی..
بفرمایین ادامه مطلب...
حسین جان من تو یکی از همین روزای گذشته
و باز هم ایشون...
ببینین چه بامزه و شلخته اس اینجا پسرم..این عکس فقط جهت نشان دادن بامزگی ایشون گذاشته شده
هندونه ی خوردنی مامان..این هندونه ی شب یلدای ما بود..بخور بخورش کردیم
همش هم که با دستات ور میری عش مامان..بخورمتتتتتتتتت
فدای اون نگاه کردنت..
پسرم با تم انگری بردز!!!!!!این پتوی پسریه...
پسرم لختی پختیه..ببخشین خاله ها...
ببینین پسری کجا خوابیدههههههههههه!!!
پسری با لباسایی که عمو جونیش خریده براش..دارم میریم خونه ی بابا بزرگی..(بابای بابا)
عکسای جامونده از خیلی قبلتر.توو دوربین خواهر بود....ده روزگی حسینه..بعد از حموم ده روزگی و ی خواب دلچسب ..چه کوچولو بوده..الهییی
پسر جیگری من..قربون خنده هات مادر جووووون
*بخاطر کیفیت بعضی از عکسا شرمنده..