زیباترین آرزوی ما،حسین جان مازیباترین آرزوی ما،حسین جان ما، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

خدا جوونی ،نی نی مو نو فرستاد..

روز آخر این دوره ی شیرین..

1392/7/22 16:21
نویسنده : معصومه
912 بازدید
اشتراک گذاری

"بنام خدای مهربون.."
راسی راسی آخرش رسیدیما..به آخرش..خداجونم شکرت چه روزای قشنگی..هم سخت و هم شیرین..قوربون مهربونیت که چشوندی بهم ی دوره از بهترین دوره های عمرمو..آره داره کم کم تموم میشه و من به امید خدا وارد ی دوره جدید و شیرین دیگه میشم..ممنون از لطفت خدا جونم..قلب
وجود نی نی رو بهمن ماه پارسال متوجه شدیم..بهمن ماه پارسال چشمامون از لطف خدا پر از اشک شد. باهاش خو گرفتیم..باهاش انس گرفتم..ذره ذره ی وجودم شد..نه ماه تموم با هم نفس کشیدیم خوابیدیم بیدارشدیم..من مامان شدم و اونم تکه ای از وجودم..حالت تهوع های و بالا آوردنای وحشتناکی که گاهی از وجودشون خوشحال بودم و گاهی هم حسابی ناراحت که پسرجون چقد اذیت میکنی مامانی رو..خستگیا و خواب آلودگیا..دردا و استرسا
مامانی دلم تنگ میشه حتی برای اون حالتای بد..دلم تنگ میشه برا لگدای ظریفت..که اولش مثل نبض مثل ترکیدن حباب بود..دلم تنگ میشه برای شوقی که با شنیدن صدای قلب کوچولوت پیدا کردم..دلم برای همه اون توجه هایی بیش از اندازه ای که بهم شد توو این ماه لوس بازیا تنگ میشه..دلم برای تو که توو دلم بودی تنگ میشه..پسری به امید خدا دیگه وقتشه از فرشته ها و از بهشت زیبای خدا دل بکنی و بیای توو بغلم..مامانی منتظرته..
خدایا داره ی معجزه رخ میده ی تولد ی نشونه از نشونه های بزرگ تو..خدایا به عظمت خودت اون لحظه رو آسون کن و هیچوقت هیچوقت لطفت رو از ما دریغ نکن..
خدا کنه یادم باشه همه اونایی که التماس دعا داشتن..خدایا ما هرچی در توانمون بود از نظر خودمون برای نی نی انجام دادیم..دیگه باقیش با مهربونی تو و  دعای دوسای گلم..دوسای گلم  همه ی اینا رو نوشتم تا بدونین فردا میرم تا نی نی دنیا بیاد..حسابی دعام کنین..حسابی.به احتمال زیاد بعد تولد نی نی هم برم خونه ی مامانم اینا تا ی مدت و نباشم..
پسرم به امید خدا روز عرفه دنیا میاد..ان شاالله که روزی خودش حاجی بشه..
راسی سونوی آخر وضعیت نی نی رو بریچ زد بالاخره نی نی ی جا بند شد..نمیدونم ی کم از عذاب وجدانم کم شد..آخه خیلی دوس داشتم نی نی رو طبیعی دنیا بیارم ولی خوو از اولش از زایمان طبیعی می ترسیدم..پسرم هیچ کاری نکردم برا زایمان طبیعی و نمیخام بگم از اولش برا زایمان طبیعی خودمو حاضر کردم ولی خب هرچی خیره..ولی نمیدونم دوس داشتم وضعیت قرار گیریت سفالیک می بود یا بریچ نمیدونم؟ان شاالله هرچی خیره ..بالاخره که خب بریچ شد..
خب برسیم به دوسای گل خودم  که من و نی نی حسابی دوسشون داریم..ممنون از لطف همه تون.. توو این نه ماه و حتی روزای انتظارم برا نی نی وجودتون قوت قلبی بود برام...از همه ی همتون ممنون..محتاج دعاهای خیرتون هستم..
در مورد اسم نی نی که خیلی طول کشید..اولش اسم پسرم رو "حسین" انتخاب کردیم و بعدها به دلایلی ی گزینه ی دیگه به نام" محمدرضا" اضافه شد و هنوزم که هنوزه تو دوراهی..ان شاالله وقتی دنیا اومد با قرعه انتخاب میکنیم..
قلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

الهام(مامان امیرحسین)
22 مهر 92 16:40
سلام عزیزم وبلاگ قشنگی داری بعضی پست هاتو خوندم ایشالا به سلامتی نی نی رو میاری این دنیا و ما میایم عکس حسین کوچولو رو میبینیم!! از این لحظات آخری خوب استفاده کن!!من که دلم خیلی برای اون روزا تنگ شده!
مری
22 مهر 92 17:12
ای جونمممممممم عزیزخاله نمیدونی منو بهداد چقد منتظریم اون صورت خوشمل و نازتو ببینیم بهداد قراره بشه همبازی شما دراینده یه 45روزی از توام بزرگتره ایشالا که مامانت بسلامتی بدنیا بیارتتو مام زودی ببینیمت مامان خانوم نری دیگه نیایااااااا من خوشمل خاله رو زودی میخام
مهلا
22 مهر 92 23:19
عزیزم قدمش مبرک باشه ایشالا نامدار هم باشه اگر این روزا داره دنیا میاد می تونی به اسم محمد علی فکر کنی ویا شایدم دانیال
باران
23 مهر 92 7:43
سلام عزيزم خيلي خوشحالم الان که دارم مينويسم شايد شما داري کوچولوي نازت رو به دنيا مياري نمي دونم ولي دعا ميکنم که اين آقا پسر خوشقدم ما به سلامتي به دنيا بياد و ما با ديدن عکسش توي وبت کلي ذوق کنيم
معصومه
پاسخ
سلام عزیز مهربونم..ممنون
خاله ی آریسا
23 مهر 92 10:05
عزیزم ایشالله به سلامتی میری و با آقای حسین یا محمدرضا جونمون برمیگردی و ما شاهد لحظات شیرین تر و قشنگتری خواهیم بود. برات آرزوی سلامتی میکنیم
معصومه
پاسخ
مامان مانی
23 مهر 92 13:57
سلام خوبی وبت درست وا نشده نی نی چطورهههههههههه نزدیک شده هاااااا مواظب باش
معصومه
پاسخ
نگاری
23 مهر 92 14:13
ی جونمم چقدر دوست دارم ببینمش امیدوارم زایمان راحتی داشته باشی و جفتتون سلامت برگردین خونه زود بیا کلی منتظر دیدنشم
معصومه
پاسخ
ممنون نگارجان..بوس
sanaz
23 مهر 92 16:35
Ey janaaaaam Bavaram nemishe nini farda be donya miad Ishaalla zayemane rahati dashte bashi azizam Va ye niniye salemo khoshgel be 2nya biyari
معصومه
پاسخ
یاس
23 مهر 92 17:34
معصومه جان ، شما منو نمی شناسی . داشتم دنبال کیت مکس 14 توی اینترنت می گشتم که پست ِ بهمن ماه شما رو خوندم . بعد کنجکاو شدم و ادامه دادم و دیدم توی پست بعدیش نوشتی که بارداری ، بعد حساب کردم و دیدم این روزا باید روزای آخرت باشه ، اومدم آخرین نوشته ات رو خوندم و بی اختیار از شادی اشک ریختم. برات خیلی خیلی دعا می کنم . سایهء خودت و همسرت سر پسر گلت بمونه . من تازه اقدام رو شروع کردم و تمام اضطراب هایی که نوشته بودی رو دارم تجربه می کنم. دعا کن که منم موفق بشم . خیلی بهت تبریک می گم . روزای خوبی داشته باشی .
معصومه
پاسخ
کاش آدرس میزاشتی عزیزم..ممنون از لطفت..ان شاالله شمام زودی باردار میشین عزیزم..
مامان عاطفه
24 مهر 92 23:45
سلام. پس بلاخره اسم جوراب آبی مشخص شد.هم محمد رضا قشنگه هم حسین.مبارکش باشه. سخت منتظر دیدن روی ماهشم
معصومه
پاسخ
سمیرا
25 مهر 92 19:02
ای جانم بسلامتی عزیزم خدا کمکت باشه وإن شائالله صحیح وسالم زایمان کنی وپسملی زیر سایه ی خدا وائمه و پدرو مادرش باشه خیلی دوست دارم عزیزدلم التماس دعا
معصومه
پاسخ
باران
27 مهر 92 10:31
هردو تا اسما خيلي خيلي قشنگن ايشالا با به دنيا اومدنش کلي خير و برکت براتون به همراه بياره
معصومه
پاسخ
کاکل زری یا ناز پریییی
30 مهر 92 18:29
الهی بگردم معصومهههههههههههه چه قشنگ نوشته حستوووووو عزیزمممممممم حالا دیگه مادر شدی عزیزت کنارته بی صبرانه منتظرم بیای از خودت بگی ازنی نی بگی وای خدا جون شکرتتتتتتتتت
معصومه
پاسخ